« دُردانه قلب نبی »

به نام خدا

« دُردانه قلب نبی »

بر گونه‌هایش، می‌نشاندم اشکِ الماس
وقتی غزل می‌خواند، از بی‌رحمی داس

آن شب که در بیتِ علی، آتش کشیدند
بشکست، دست و سینه و قلبِ گل یاس

آنان ز نسل و تیره ی قابیل بودند
یا از نژادِ آتش و فرزندِ خنّاس 

نفرین بر آن نامردمانِ فتنه‌انگیز
نفرین به قومِ ساکتِ سالوسِ سیّاس

دُردانه قلب نبی می‌خورد سیلی
از دست‌های نابکارِ بدترین ناس

با تازیانه بازویش، گل داغ کردند
بشکفت بر اندامِ او گل‌های آماس

آن بوستانِ بوسه‌های ناب ِاحمد
آن نازنین، ریحانه مینویِ احساس

آن بهترین بانویِ معصوم دو هستی
آن میوه قلب پیامبر، باغ گیلاس

در آتشِ حبِّ خلافت، خشم و کینه
می‌سوخت، پشتِ در ز بغضِ دیوِ  وسواس

فریاد می‌زد، ای پناهِ بی‌پناهان
یارِ علی باش از شرارت‌های خنّاس

محمدحسین برزویی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *