«شهسوار»

باسمه‌تعالی

«شهسوار»

شکُفته غنچه‌یِ نرگس، بهار می‌آید

به چشمِ بینشِ ما، شهسوار می‌آید

«مگر تو شانه زدی، زلفِ عنبرافشان را»

که بویِ پونه و مشک ِتتار، می‌آید

«صبا، ز حالِ دلِ تنگِ ما چه شرح دهد»

« أَلَیسَ الصُّبْحُ بِقَرِیب.» بویِ یار می‌آید

بریز، باده‌یِ گلگون، به جامِ منتظران

بخوان، ترانه‌یِ دلکش، نگار می‌آید

«نثارِ رویِ تو، هر برگِ گل که در چمن است»

که با ظهورِ تو درجان، قرار می‌آید

«رُخِ تو در دلم آمد، مُراد خواهم یافت»

به کامِ خسته‌دلان، اِعتبار می‌آید

«چه جایِ شکر و شکایت، ز نقشِ بیش‌وکم است»

امامِ قسط و سخاوت َتبار می‌آید

امامِ حاضروناظر، امامِ عشق و امید

سوارِ اسبِ سَحر، استوار می‌آید

محمدحسین برزویی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *