آتش ِعشق
باسمهتعالی
آتش ِعشق
گوش کن نی، نی نفیرِ کربلاست
بشنو از نی، نی نوایِ نینواست
نینوا، منشورِ مستی نقش کرد
بینیاز از نَفس و پَستی نقش کرد
نفس، آتش زَد به خرگاهِ شرف
از کَرامت دورگشت و از هدف
باخدا بَد، عبدِ بوسفیان شدند
سَرکش و بَدکیش و بدپیمان شدند
نفس، خواهد قتلِ عشق و نوش و آز
کُشتنِ خورشید، در وقت ِ نماز
ساختم با کَرب و طغیان و بَلا
سوختم، در آتش عشق ِ خدا
«سینه خواهم، شرحه شرحه از فراق»
«تا بگویم شرح ِ دَرد ِ اشتیاق»
کربلا یعنی: صراط ِ مستقیم
اِجتناب از خطِ شیطانِ رجیم
رَجم کن، افکارِ پوچِ بیهدف
جستجو کن، راهِ احسان و شرف
راه ِاحسان، راهِ اِکرام و عطاست
بخشش و انفاق، در راهِ خداست
نینوا، آهنگ ِمیدان ساخته است
ریزشِ خون، رویشِ جان ساخته است
جانِ خود از هر پلیدی، پاک ساز
سینه در عشقِ شقایق چاک ساز
پاککن، این سینه از رنگ و ریا
پُرکن از افکارِ پاکِ اولیاء
اولیاء راه ِسعادت، دیدهاند
از «سَقاهُم رَبّهُم» نوشیدهاند
«نوش کن، جامِ شرابِ یک منی»
«تا بدان، بیخِ غم از دل برکنی»
دل، گلستان و حریمِ کبریاست
جایگاه ِآیههای انبیاست
کربلا عشق است، در اوجِ جنون
وادیِ «انّا الیه راجعون»
جان فدا شد در وجودِ ذوالجلال
پاک شد از رنج و اندوه و ملال
جان فدا شد در وجودِ مستعان
زنده شد جان، جان بشد جانِ جهان
یک جهان شد واله و شیدایِ او
کربلا جویان، بگشته کو به کو
عشقِ نوشین، شاهدِ احسان حسین
محتوا و معنی ِ قرآن حسین
آتش عشقت، به جان افروخته
هستی و قلب و توانم، سوخته
منظرِ جانان و روحِ جان تویی
جان فدایت، گوهر جانان تویی
تا که: جان فانی نمودی در لقاء
وَحی آمد، یا حسین، هستی بقاء
ای حسین، ای فانیِ ای حُسنِ جمال
«کُلّ مَن فانٍ وَ یبقی ذوالجلال»
محمدحسین برزویی