«دور بزنید و برگردید!»

باسمه‌تعالی

«دور بزنید و برگردید!»

محمد بارونی

آن روز که خبر برگزاری اردوی علمی – تفریحی را به اطلاع دانش‌آموزان عزیزم دادم و برگ‌های رضایت‌نامه از والدین را توزیع کردم، آنان بسیار شادی و شادمانی کردند و از خوشحالی آرام و قرار نداشتند.

 بالاخره با همکاری دوستان، مقدمات سفر آماده شد، مجوزهای لازم از آموزش‌وپرورش گرفته شد، با مسئول اردوگاه برای ساعت و روز ورود هماهنگی به عمل آمد، با پایانه مسافربری مکاتبه شد و قرارداد لازم برای اجاره یک دستگاه اتوبوس سالم و ایمن با راننده‌ای مطمئن و باتجربه بسته شد.

 باتوجه‌به فاصله مبدأ تا مقصد می‌بایست حدود ۱۰ ساعت مسیر را طی می‌کردیم تا در برنامه‌های پیش‌بینی شده مرکز علمی – تفریحی شرکت کنیم، همه برنامه‌ها به‌خوبی پیش می‌رفت و نظم خوبی بر فعالیت‌ها و برنامه‌ها حاکم بود.

 با سلام‌وصلوات و ذکر نام و یاد خدا اتوبوس حرکت کرد، همه  خوشحال بودند، هر کس در کنار دوست صمیمی خود نشسته بود. همه مشغول بودند برخی‌ها با گوشی‌ همراه،  تعدادی با کتاب‌های غیردرسی، برخی با بازی‌های دونفره و تعدادی نیز در حال تماشای مناظر زیبا و چشم‌انداز طبیعت بودند.

 اتوبوس هم در مسیر اصلی در حال حرکت بود و گاه‌گاهی آقای راننده فنجانی از چای می‌نوشید و در حال‌وهوای خودش بود، گاهی هم بیت‌هایی از سعدی و حافظ با خود زمزمه می‌کرد و زمانی هم حالتی متفکرانه داشت، نمی‌دانم در ذهن خسته‌اش چه می‌گذشت و به چه موضوعی فکر می‌کرد که ناگهان سرعتش کم کرد و سراسیمه یا که نه کنجکاوانه ابتدا و انتهای جاده نگاه ‌کرد، لحظاتی در اندیشه بود و نگرانی از چهره‌اش موج می‌زد، به سراغش رفتم و علت را جویا شدم، گفت: فکر می‌کنم مسیر را اشتباه آمده‌ام.

 ناگهان چشممان به ماشین سمندگشت پلیس افتاد، با زدن بوق و روشن و خاموش‌کردن چراغ به پلیس نشان دادیم که به کمک او نیاز داریم. من و آقای راننده از اتوبوس پیاده شدیم و به سمت پلیس رفتیم و مسیر و مقصد خود را بیان کردیم، آقای پلیس گفت: متأسفانه شما از راه اصلی خارج شده‌اید، باید دور بزنید و برگردید و به سمت جاده اصلی به مسیر خودتان ادامه دهید.

 همهمه بچه‌ها بالا گرفت، هر کسی چیزی می‌گفت و یا نیشی می‌زد، برخی از این اتفاق ناراحت و غمگین بودند و برخی دیگر با شوخی و خوش‌زبانی دیگران را به خندیدن وادار می‌کردند.

آقای راننده ضمن اظهار تأسف و پشیمانی از این اتفاق، دور زد و برگشت و در جاده اصلی قرار گرفت، سعی می‌کرد سرعتش را در حد مجاز افزایش دهد تا زمان تلف شده را جبران کند و از حاضران در اتوبوس به جهت اتلاف وقت و انحراف از مسیر اصلی عذرخواهی کرد.

 پس از آرام‌شدن دانش‌آموزان و حرکت در مسیر اصلی، امام‌جماعت مدرسه که مربی طرح امین هم هست  از دانش‌آموزان خواست تا نظرشان درباره این اتفاق بیان کنند، هر کس چیزی گفت تعدادی پاسخ‌های جدی دادند و گروهی هم جواب‌های طنزآلود.

 در آخر مربی امین مدرسه خطاب به دانش‌آموزان گفتند:

 آری! گاهی انسان‌ها از مسیری که خداوند معین نموده است خارج می‌شوند و به بیراهه می‌روند، ولی ناگهان متوجه می‌شوند و به مسیر اصلی برمی‌گردند و این همان مفهوم توبه و یا بازگشت به‌سوی خداست.

 انسان‌ها وقتی به طور عمدی یا سهوی از دستورات الهی سرپیچی می‌کنند و راه انحرافی را در پیش می‌گیرند باید چند کار انجام دهند:

۱- از گناهی که کرده‌اند، پشیمان شوند.

۲- گناه را ترک کنند و تکرار نکنند.

۳-  به سوی خدا و مسیر الهی برگردند.

۴- اگر حقوقی که به گردن دارند، ادا کنند

۵-  با انجام اعمال خیر و کارهای نیکو، عقب ماندگی‌ها را جبران کنند.

۶- از خداوند بزرگ عذرخواهی کنند تا مورد بخشش و عفو او قرار گیرند.

و چه زیبا امیر بیان حضرت علی علیه‌السلام فرمودند: «ترک گناه آسان‌تر از توبه‌کردن است.»

لذا انسان مؤمن و خداپرست باید اعمال خود را به قرآن عرضه کند و رفتارش را با معیار و میزان قرآن بسنجد. باید به گفتار و رفتار و کردار خود توجه داشته باشد، باید دل را از کینه‌ها و دشمنی‌ها و حسادت‌ها خالی و پاک کند چرا که کینه و دشمنی چون زخم در بدن است که اگر علاج نشود مداوم باعث درد و عفونت می‌گردد و باید تلاش کند که همواره به‌سوی خدا و در مسیر مشخص شده دین حرکت کند و از نور الهی بهره‌مند شود تا دچار گمراهی نشود و در بیراهه‌ها نماند. والسلام

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *