گلِ یاس (س)
باسمهتعالی
گلِ یاس (س)
این کیست، خمیده در کنار گل یاس
افروخته، با داغِ شرارِ گل یاس
چون ابرِ بهار، دانههای ِالماس
بارد به قد ِزخمی ِتارِ گل یاس
خورشید، نشسته آن طرف میگرید
بر پهلوی ِبشکستهیِ یارِ گل یاس
یک سَرو به قامت ِحسن میآید
سرسبز وَ پژمرده و زارِ گل یاس
کلثوم که لب باز نموده به دعا
گل غنچهیِ طاهاست، بهارِ گل یاس
آغوش گشوده بر حسین، معصومه
او برده، ز دل صبر و قرارِ گل یاس
جبریلِ ندا دهد که این تشنهی عشق
ممتاز کنید، از حصارِ گل یاس!
این غنچهیِ افتاده به پشتِ در کیست؟!
آرامش قلبِ زخمدار گل یاس
… مردی که به سوگِ مادرش میگرید
موعود خداست، تکسوار گل یاس
محمدحسین برزویی