« حضرت امام حسن عسکری (ع) کشتۀ شک و تردید »
باسمه تعالی
« حضرت امام حسن عسکری (ع) کشتۀ شک و تردید »
هر امامی، در هر دورانی، با یک یا چند مسئله چالشی مواجهه بودند. البته بهصورت کلی میشود یک محور برای تمام دوران های زندگی اهلبیت (ع) ترسیم کرد. اما اگر بخواهیم بهصورت جزئی به زندگی امام حسن عسکری (ع) نگاه کنیم چه مسئله یا مسائلی بوده است که دانستن آن امروز هم برای ما گرهگشاست و راه را نشان میدهد؟
خود امام حسن عسکری (ع) آن مسئله اصلی را توضیح میدهند. ایشان میفرمایند: هیچ یک از پدرانم، آن گونه که من گرفتار تردید گروهی از شیعیان خود شدم، مورد تردید واقع نشدند. آری مسئله اصلی دوران امامت امام حسن عسکری (ع) تردید و شک شیعیان به اصل امامت و ولی جامعه بود.
چقدر سهم کشندهای است، چقدر آفت و آسیب بزرگی برای یک جامعه هست که مردم به ولی جامعه شک و تردید داشته باشند. حالا این شک و تردید مراتب و درجاتی دارد. گاهی به اصل امامت تردید و شک هست. مثل اینجا که مردم تردید داشتند که آیا امام عسکری (ع) امام هست یا خیر؟ برخی از شیعیان قائل به این بودند که برادر امام عسکری (ع) امام هست. حضرت باید از خودشان دفاع کنند و بگویند من امام شما هستم. چرا در دوران امام عسکری (ع) این همه معجزه و کرامت دیده میشود؟ حضرت برای رفع شک و تردید شیعیان بیش از ائمه گذشته معجزات و گزارشهای غیبی و کرامات آشکار مینمودند.
اما گاهی شک و تردید به سخنان یا رفتار ولی جامعه است. یک جامعه تردید کنند در اینکه آیا این رفتار امام و ولی جامعه درست هست یا غلط هست؟ اصل این تردید شکننده هست. اگر میخواهی یک جامعه را نابود کنی، بین مردم درباره سخن یا رفتار ولی جامعه تردید بینداز. کسی تردید به امامت امام حسن (ع) مجتبی نداشت، ولی نزدیکترین افراد به امام حسن (ع) در دل خودشان تردید ایجاد شد که آیا صلح امام حسن (ع) کار درستی هست یا خیر؟ اینها ریشههای غربت یک امام در جامعه هست. چه میشود امام حسن (ع) مظلوم میشود؟
در جنگ صفین، اشعث بن قیس کندی که فرمانده جنگی سپاه امیرالمؤمنین بود، در درباره اصل جنگ با معاویه در دل مردم تردید ایجاد کرد. وی شبی که جنگ صفین در اوج بود، پرچم صلح و مذاکره را بلند کرد و بین قبیلۀ خودش خطبۀ خواند، به این مضمون که اگر روزهای جنگ باشد من مرد جنگی هستم. اما در این جنگ مردم نابود شدند، از بین رفتند، جنگ بس است و … جاسوسها به معاویه خبر دادند اشعث چنین حرفی زده است، معاویه گفت اگر فردا قرآن را سرنیزه کنیم میگیرد. چقدر قشنگ تردید ایجاد کرد، مردم دیگر به حرف امامشان اطمینان نداشتند. آنقدر تردید ایجاد کردند که حضرت فرمود: کارم به آنجا رسیده تا دیروز من بر شما ولی و امام بودم؛ اما امروز گوشبهفرمان شما.
آری هر جمعی و هر جامعهای اگر نسبت به سخن و تصمیم ولی جامعه تردید کرد، این جمع و جامعه روی سعادت نمیبیند. شک به سخن یا رفتار ولی جامعه مسئله اصلی هست نه فرعی.
امام صادق (ع) میفرمایند: در بنیاسرائیل اگر کسی از حواریون حضرت عیسی (ع) پس از چهل شب عبادت، به درگاه خداوند دعا میکرد و حاجتی میخواست، حاجتش برآورده میشد. اما یکی از آنها چنین کرد و حاجتش برآورده نشد؛ لذا نزد عیسی(ع) رفت و شرححال خودش را گفت. حضرت عیسی (ع) از خدا سؤال کرد و خداوند به او وحی فرستاد و فرمود: او گاهی به برتری تو بر خودش شک میکند و تا وقتی که او به پاکی نرسیده باشد، من از او قبول نخواهم کرد. بعد از این ماجرا آن شخص توبه کرد و شک خودش را برطرف نمود و خداوند دعای او را قبول کرد. بعد امام صادق (ع) فرمود: هرکسی به ما اهلبیت شک کند، خدا هیچ عملی را از او نمیپذیرید.
«بلی، امام حسن عسکری (ع) کشتۀ شک و تردید شیعه هستند و این تردید، امام را در شهر غربت سامرا شهید کرد»