« آفتاب وحی »
باسمه تعالی
« آفتاب وحی »
بمناسبت رحلت حضرت محمد (ص)
سروده محمد حسین برزویی
آفتاب تو،لب مغرب غمناک رسید
آسمان، تار شد و « نایٔره » بر خاک رسید
عرش و فرش و قلم و لوح به ماتم به نشست
غم جانکاه تو، بر پیکر افلاک رسید
آفرینش،همه مشتاق تماشای تو بود
خاک اندوه تو، بر دیده ی ادراک رسید
شرق ازشعشعه ی « وحی» تو محروم شدند
ناله بر کوه ستم آمد و پژواک، رسید
زخم، بر پیکر تاریخ ز بیداد نشست
زخمه ها بر جگر زخمی صدچاک رسید
آفتاب ،آمده تا راز افق، تار کبود
عالم عقل، شب آلود به« لولاک» رسید
تا که انفاس می حکمت قرآن نوشید
آتش فتنه به میخانه ی هر تاک رسید
باکتاب تو، به« تأویل» نفاق آوردند!
که چها بر علی و آل تو، ای پاک رسید
کفر،در توطئه « و اللهُ متمّ نوره »
راکب اسب سحر، « حجت » چالاک رسید