« علت تفاوت پوشش در تمدن ها »
باسمه تعالی
« علت تفاوت پوشش در تمدن ها »
در فرهنگ لغت فارسی « لباس» را به جامه، پوشاک، تن پوش و پوشش معنی کرده اند. پوشش از مصدر پوشیدن گرفته شده است که به معنی پنهان کردن و از نظر دور کردن است.
در فرهنگ لغت عربی نیز لباس از مصدر« لَبس» به معنی به اشتباه افتادن و چیزی را با جیز دیگر همانند پنداشتن و چیزی را به جای دیگر گرفتن است.
از دو معنای بالا می توان نتیجه گرفت که لباس وسیله ای است برای از نظر دور داشتن شکل اصلی بدن، تغییر شکل دادن و از بین بردن وضوح و مشخصات بدن است.
با توجه به این نتیجه گیری، چرا امروز لباس هایی که برخی از انسان ها می پوشند، آن چنان بدن نما است که مشخصات بدن را آشکار می کند؟ برای پی بردن به پاسخ این سوال،لازم است نگاهی گذرا به تاریخ پوشش داشته باشیم. اگر نوع پوشش و لباس اقوام گوناگون در کشور خودمان و دیگر انسان هایی که وارث تمدن های کهن بوده اند بررسی کنیم در می یابیم که لباس های این اقوام و تمدن ها به طور عموم بلند، گشاد و عموماً با کلاه و سربند همراه است.
اما اگر به کشورهای اروپایی ، امریکایی و شهرهای غرب زده جهان نظری داشته باشیم متوجه وجه اشتراکی می شویم و آن این که لباس انسان های غربی عموماً تنگ، کوتاه و چسبیده به بدن است. یعنی درست نقطه مقابل لباس های بومی و سنتی اقوامی که زیر نفوذ کامل فرهنگ غرب قرار نگرفته اند.
اما علت چیست؟ باید گفت علت نوع تفکر و برداشت انسان شرقی و غربی از جهان هستی است. و همین برداشت از جهان و جهان بینی است که این تفاوت پوشش را به وجود آورده است.
نوع لباس پوشیدن در هر تمدنی رابطه مستقیمی با معنای انسان و تعریف انسان در آن تمدن دارد . در تمدن جدید غربی که قرن هاست خدا از زندگی آنان غایب شده و در کلیساها عزلت گزیده است، انسان دیگر موجودی نیست که حامل « روح الهی» باشد. لذا انسان غربی هیچ فرقی با حیوان ندارد. در چنین فرهنگی که قیامتی در کار نیست، انسان باید تا می توانند از آنچه در این دنیا لذت بخش و لذت آور است بهره ببرد و یکی از چیزهایی که می تواند به او لذت ببخشد« تن انسان» است .
با چنین برداشتی از جهان است که از زیر تیشه سنگ- تراشان هنرمند دوره رنسانس مجسمه های برهنه بیرون می آید و در نقاشی نیز تصویر مریم مقدس را از میان زنان زیبای کوچه و بازار انتخاب می کنند که در صورت او دیگر شرم مقدس دیده نمی شود.
در چنین فرهنگی زن دیگر امانتدار و خلیفه خدا نیست. او فقط « تن » است و ارزش او به اندازه ارزش « تن » اوست. پس باید « تن » خود را به نمایش بگذارد. پیداست که لباس برای زن پوششی برای « تن » نیست بلکه برای آرایش آن است . پس باید لباسش تنگ باشد تا خصوصیات جسمانی او پنهان نباشد و کوتاه باشد تا کمتر « تن » او را بپوشاند.
اما در فرهنگ اسلامی، انسان موجودی است کمال خواه، خلیفه خدا در زمین و امانتدار الهی. در چنین فرهنگی انسان از « تن » خود بهره می گیرد اما « به اندازه » ، « به موقع » و « به جا » . این انسان دیگر به بدن نمایی و آرایش جسم به شکل نامطلوب نمی پردازد . لباس می پوشد تا خود را بپوشاند. پوشش بدن برایش به منزله دژی است که « تن » او از دستبرد چشم چرانان محفوظ دارد و کرامت او را حفظ کند. آری انسان مسلمان به دنبال این نیست که « تن » خود را چون کالایی بیاراید و در معرض دید دیگران قرار دهد.
پس بیاییم با نگرشی عالمانه، وظیفه خود را در جهان هستی بدانیم و از فرهنگ برهنگی غرب بیزاری جوییم و در راه رسیدن به کمالات انسانی کوشا باشیم و با اطاعت از دستورات الهی و پیروی از سیره عملی معصومین و امر به معروف و نهی از منکر رضایت صاحب جهان را بدست آوریم.
ان شاءاله
محمد بارونی