« آیات زندگی (۷) – بهترین نگهبان »
باسمه تعالی
« آیات زندگی (۶) – بهترین نگهبان »
فَاللَهُ خَیرٌ حَافِظاً وَ هُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ
پس خدا بهترین نگهبان است و او مهربانترین مهربانان می باشد.
خداوند به انواع مختلف مراقب انسان ها می باشد. و این مراقبت هم از نظر جسمی برای انسان است و هم از نظر معنوی.
خدای متعال می فرماید: براى انسان مامورانى است که پى در پى، از پیش رو، و از پشت سرش او را از حوادث (غیرحتمى) حفظ می کنند. (رعد/ ۱۱)
در جای دیگر می فرماید: هرکس برخدا توکل کند او برایش کافی است (طلاق)
در آیه ۱۲ سوره یوسف، یعقوب(ع) در مورد یوسف، به حافظ بودن برادرانش اعتماد کرد (انا له لحافظون) و به فراق یوسف و نابینایى گرفتار شد، ولى در مورد بنیامین به خدا تکیه کرد و گفت: « فاللّه خیرُحافظاً » هم توانا شد، هم بینا و هم فراق و جدائى پایان یافت.
این آیه درحقیقت نوعی حرز است و حرز به دعایی گفته میشود که برای حفظ از شیاطین، جن، ظلم ستمگران، گزندگان و … است. برخی از حرزها قبل از وقوع ناگواری های خاصی که ممکن است واقع شوند، خوانده می شود و برخی دیگر برای در امان بودن از تمام ناگواری ها نوشته شده است و به گریبان آویخته یا در جیب گذارده میشود و این دعا در قرآن از زبان حضرت یعقوب(ع) گفته شده است.
واژه حفاظت خداوند از مخلوقات با تعابیر مختلفی در قرآن آمده است:
۱- مراقبت و حفاظت از هر چیز: وکان الله علی کل شیء رقیبـا (احزاب -۵۲ )
۲- حفاظت از پرندگان در آسمان : آیا به پرندگانی که بالای سرشان است، و گاه بال های خود را گسترده و گاه جمع میکنند، نگاه کردند؟! جز خداوند رحمان کسی آنها را بر فراز آسمان نگه نمیدارد. (ملک-۱۹)
۳- حفاظت قرآن از تحریف ما قرآن را نازل کردیم؛ و ما بطور قطع ما نگهدار آنیم . (حجر- ۹)
۴- مراقبت و حفاظت خدا از جنیان کارگر در دربار سلیمان (ع) : و گروهی از شیاطین را نیز مسخّر او قرار دادیم، که در دریا برایش غوّاصی میکردند؛ و کارهایی غیر از این نیز برای او انجام میدادند؛ و ما آنها را از سرکشی حفظ میکردیم. (انبیاء/۸۲)
داستان:
یکی از کفار و زِنادقه ششصد سال به طور آشکارا گناه می کرد. روزی حضرت موسی(ع) برای مناجات به کوه طور می رفت که با او برخورد کرد. از موسی(ع) سوال کرد: به کجا می روی؟
موسی(ع) گفت: برای راز و نیاز با خدای سبحان به کوه طور می روم.
آن مرد گفت: برای خدای تو پیامی دارم که می خواهم حتماً به او برسانی. موسی(ع) پذیرفت. گفت: یا موسی! به خدای خود بگو مرا از خدایی تو عار و ننگ می آید و اگرتو روزی دهنده ی من هستی، می خواهم که ندهی و مرا به روزی تو نیازی نیست.
حضرت موسی(ع) از حرف هایش پریشان خاطر شد و بدون آن که عکس العملی نشان دهد، راه خود را پیش گرفت و به سوی کوه طور روانه شد. بعد از اتمام مراسم نیایش و دعا، شرم کرد که سخنان آن کافر را به خداوند بگوید. ناگاه خطاب آمد: ای موسی! چرا پیام بنده ام را که با ما بیگانگی می کند و از خدایی ما اعراض می جوید نرسانیدی؟
موسی(ع) عرض کرد: خدایا! تو خود بهتر می دانی که چه گفت.
خدای مهربان فرمود: « ای موسی! به او بگو اگرتو از خدایی ما ننگ و عار داری، ولی ما را از بندگی تو ننگ و عار نیست و اگرتو روزی ما نخواهی، ما بدون درخواست تو، به تو روزی می رسانیم.»
موسی(ع) از کوه طور برگشت و پیام الهی را به آن شخص کافر رسانید. چون او پیام خداوند را شنید، ساعتی در فکر فرو رفت و سپس سربلند کرد و گفت: ای موسی! پروردگار ما بزرگ پادشاهی است؛ کریم و بنده نواز است؛ افسوس که من عمرم را ضایع کردم و روزگارم را به بطالت گذرانیدم. ای موسی! راه حق را به من نشان بده.
موسی(ع) دین حق را به او عرضه داشت و او به یگانگی وحدانیت خدا اقرار کرد و به سجده رفت و در همان حال جان به جان آفرین تسلیم کرد و روح او را به علّیین بردند.
خدا بهترین نگهبان است و او مهربانترین مهربانان می باشد.
« اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج – صلوات »