« غدیر خم »
باسمه تعالی
« غدیر خم »
محمد حسین برزویی
***************************************
بیا ساقی شرابی آتشین ده
خُم از خُمخانه ی مستور دین ده
دلم لب تشنه جام غدیر است
عطش نوشیده ی دشت کویر است
ز صهبای ولایت مست کن دل
وجود مرده ام را هست کن دل
بده جامی وجودم را جلی ده
دل و ایمان و روحم صیقلی ده
علی امروز بر عالم امیر است
و « عیدالله » اکبر در غدیر است
بیا پیمانه پر کن از سقایت
غریقم کن به دریای ولایت
دل از جام تولّی مست گشته
واز نور تجلّی هست گشته
بیا « بَلِّغْ » بخوان در گوش جانم
به « أَکمَلْتُ لَکمْ » پر کن توانم
در این صحرای سوزان کویری
بهاری کن دل از نطق غدیری
تو ای پیغمبر والا کرامت
صفا آورده ای ای با سخاوت
بگو این وحی حکم کردگار است
رسالت در امامت پایدار است
« یَدُ اللهِ » را بگیر ای یار سرمد
رسان تا « فَوْقَ أَیْدِیهِمْ » محمد
« وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ » این حکم ولایت
« فَمَا بَلَّغْتَ » یا احمد رسالت
مصور کن به دل نقش ولی را
مجسم کن به امت این علی را
« فَلَا تَخْشَوْهُمْ » و از مکر منافق
« وَاخْشَوْنِی » منم با تو موافق !!
« وَأَتْمَمْتُ عَلَیکُمْ » نعمت من
که ، اسلام است دین حکمت من
امیر راد مردان بر سریر است
به سر تاج ولایت در غدیر است
بود این عید والاتر ز قربان
محمد زد گره ، عترت به قرآن
علی؛ ای گوهر ناب رسالت
کلید علم نایاب رسالت
علی ؛ ای آفتاب آفرینش
بهار دلنواز باغ بینش
علی ؛ ای عشق ای جان محمد
گل خورشید بستان محمد
علی ؛ ای «جامع الاضداد» ای مرد
جبال راسخ لبخد با درد
علی ؛ ای روح اقیانوس دانش
به هستی فنا ، ناموس دانش
چو هستی تحت فرمان ولی باد
مدار طاعتش حب علی باد
علی ؛ منشور خالق را پذیرفت
« مَبیت » آن لیله جای مصطفی خفت
علی فرزند کعبه ، رکن اسلام
بنای دین به نامش گشت اتمام
علی ؛ بر شانه ی احمد بپا شد
فضای کعبه از بت ها رها شد
علی با اقتدار است و عزیز است
ترازوی عمل در رستخیز است
علی « فَتح المبین » جنگ خیبر
« اُحد » پروانه شمع پیامبر
محمد با علی در باغ هستی
« سَقاهُمْ رَبُّهُمْ » جام الستی
چنان گشتند مست از جام توحید
که ؛ یکتایی زجان هر دو روئید
علی ؛ ایمان علی « حَبل المتین » است
علی ؛ یعنی « هُدًى لِلمُتَّقین. » است
عدالت در شعاع آفتاب است
علی اسلام نابِ نابِ ناب است
علی قرآن ، علی برهان ،علی شور
علی نورٌ عَلی نورٌ علی نور
و احمد شهر دانایی علی باب
علی را از در توحید دریاب
التماس دعا